
نقد کتاب سمفونی مردگان
سمفونی مردگان ، کتابیست بسیار غم انگیز و پر از تراژدی و در عین حال خیلی زیبا که با روایتی منحصر بفرد و متفاوت برای همیشه در ذهن خواننده باقی میماند. عباس معروفی نویسنده کتاب سمفونی مردگان درسال ۱۳۳۶ در تهران متولد شد. او شاعر، ناشر، نمایشنامه نویس و روزنامه نگار معاصر ایرانی و مقیم آلمان است که با چاپ این کتاب به شهرت زیادی رسید.
از دیگر آثار او میتوان به “سال بلوا”، “تماما مخصوص”، “فریدون سه پسر داشت”، “پیکر فرهاد” و چندین مجموعهی داستان، نمایشنامه و … اشاره کرد. کتاب سمفونی مردگان به عنوان رمانی موفق تا به حال بیش از نیم میلیون فروش داشته و در سال ۲۰۰۱ برنده جایزه از بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سورکامپ نیز شده است. در ادامه به معرفی بخشهای مختلف این رمان میپردازیم:
ترجمه کتاب سمفونی مردگان
کتاب سمفونی مردگان به زبان های انگلیسی و آلمانی توسط لطف علی خنجی، و به زبان عربی توسط احمدموسی، و به زبان های ترکی استانبولی و ترکی آذری و کردی ترجمه شده است.
در پایان و پشت جلد کتاب سمفونی مردگان آمده است:
رمان سمفونی مردگان رمان بسیار ستوده شده عباس معروفی، حکایت شوربختی مردمانی است که مرگی مدام را به دوش میکشند و در جنون ادامه می یابند. در وصف این رمان بسیار نوشته اند و بسیار خواهند نوشت …
خلاصه داستان رمان سمفونی مردگان
این رمان، داستان زندگی یک خانواده شش نفره به نام اورخانی است که فکر میکنند نفرین شدهاند. این خانواده در زمان جنگ جهانی دوم و در اردبیل زندگی میکنند. پدر خانواده یکی از تاجران سرشناس در کاروانسرای آجیل فروشهاست که دارای چهار فرزند به نام های یوسف، آیدا، آیدین و اورهان می باشد.
یوسف
پسر بزرگ خانواده، یوسف، که در اوایل کودکی به تقلید از چتر بازهایی که هر روز از ایوان مشاهده میکرد، دلش میخواست پرواز کند. با فکر به همین رویا از پشت بام پرت میشود و به تکه گوشتی تبدیل شده و تا پایان داستان حضور دارد.
آیدین
آیدین که نقش اصلی داستان و برادر دوقلوی آیدا نیز میباشد، ذوق هنری بالایی داشته ولی بخاطر تفکرات متعصبانه پدرش به جایی نمیرسد. از آنجایی که آیدین بعد از زمین گیر شدن یوسف، پسر ارشد خانواده به حساب میآمد، پدرخانواده دوست داشت که او راه یوسف را ادامه دهد و به حجره برود، ولی آیدین زیربار نمیرفت. او دوست داشت به دانشگاه برود و به تحصیل بپردازد، پدرش تلاش زیادی میکند تا آیدین را قانع کند و حتی کتابها و شعرهای او را آتش میزند، اما همین کار باعث میشود که آیدین خانه را ترک کند. بعد از رفتن او، پدرش به سراغش میرود، پا روی غرورش گذاشته و از او معذرتخواهی میکند و درخواست میکند که به خانه برگردد، ولی آیدین قبول نمیکند و میگوید: مرا فراموش کن پدر …
جملات زیبای کتاب سمفونی مردگان
مهار آیدین لحظه به لحظه از کف پدر بیرون میشد. سرکش و رام نشدنی. در زیرزمین حبسش میکردند، او در آنجا چنان سرگرم میشدکه تا به سراغش نمیرفتند و اصرار نمیکردند بیرون نمیآمد.
کتاب را از بر میخواند و املا می نوشت. مدتی پول تو جیبیاش را قطع کردند، در ماستبندی میدان سرچشمه مشغول شد. پاتیل شیر را هم میزد و روزی یک قرآن مزد میگرفت. پولش را کاغذ و کتاب میخرید، و پدر را بیشتر می چزاند. برایش لباس نمیخریدند. با همان کهنهها روزگارش را میگذراند. در بند هیچ چیز نبود و تنها به این فکر میکرد که از تخمهفروشی بیزار است، از تکرار زندگی پدر بدش میآید. از خیلی چیزها که بچهها در چنین سال های از عمر دوست دارند، بدش می آمد …
آیدا
دختر خانواده آیدا، بسیار زیبا بود و همین عاملی شده بود که پدر تعصب شدیدی روی دخترش داشته باشد. او در سن هفده سالگی با فردی مرفه و موجه که تحصیل کردهی آمریکا بود و در شرکتی کار میکرد، با وجود عدم رضایت پدرش ازدواج کرد. پدرش روز عروسی او به تبریز رفت و در عروسی حضور نداشت. آیدا بعد از چند سال، به علتی نامشخص، خودش را جلوی فرزندش به آتش میکشد.
بخش هایی از کتاب سمفونی مردگان
پدر و عمو هر دو مست بودند و قهقه میزدند. آیدین به آنها گوش میداد و گاه لبخندی میزد. احساس میکردم وقتی آدم تنها میشود تمامی غم دنیا در وجودش خیمه میزند. احساس میکند آنقدر از دیگران دور شده که دیگر هیچ وقت نمیتواند به آنها نزدیک شود.
میبیند میان این همه آدم ، حسابی تنهاست. یعنی هیچ کس را ندارد. آن شب دلم میخواست شادی ام را با او نصف کنم. مثل یک سیب از وسط نصف کنم تا هرکدامش را خواست بردارد. و او شاید این چیزها را میدانست و به من بروز نمیداد. حتی به روی خودش هم نمی آورد. فقط گاه نگاهش روی گوش ها و موهایم میماند و تا سر بر میگرداندم، مثل گنجشک پریده بود.
گفتم: دنیا مثل آتش گردان است، هرچه سرعتش را بیشتر میکند، آدم زودتر به بیرون پرت میشود.
گفت: بله، آنقدر سریع است که آدم سرگیجه و تنهایی اش را میفهمد.
گفتم: پس چه باید کرد؟
گفت: تحمل و سکوت…
گفتم: وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد، بیشتر تنهاست؛ چون نمیتواند به هیچکس جز به همان آدم بگوید که چه احساسی دارد.
دو پرتقال در یک بشقاب گذاشتم و به دست آیدین دادم و گفتم: و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق میکند، تنهایی تو کامل میشود …
اورهان
اورهان پسر کوچک خانواده نماد طمع و مال دوستی است. او پایبند سنتها بوده و مورد علاقه و محبت پدر قرار میگرفت.
برادرش آیدین با دختری به نام سورمه ازدواج میکند. او روزی خبر خودسوزی خواهرش را در روزنامه میخواند. با خواندن این خبر به خانه بازمیگردد و به اصرار پدرش در مغازه مشغول به کار میشود.
بعد از مدتی پدر میمیرد و وصیت میکند که همه چیز به طور مساوی و نصف نصف بین آیدین و اورهان تقسیم شود.
اما اورهان معتقد بود که او زحمت بیشتری برای مغازه کشیده است و باید سهم بیشتری داشته باشد. از این رو همانطور که بعد از مرگ مادرش، وقتی دید که از پس نگهداری یوسف برنمیآید، او را به بیابان برده و با سنگی کشت و در همانجا دفنش کرد، این بار نقشه کشید که آیدین را نیز کنار بزند و به آیدین مغز چلچله خوراند و باعث شد او دیوانه شود.
اورهان بعد از ازدواجش متوجه عقیم بودن خود شد. از آنجایی که آیدین از ازدواجش با سورمه صاحب دختری شده بود و اورهان ثروت خود را در خطر میدید، تصمیم گرفت که آیدین را به قتل برساند که ناکام ماند و گرفتار سرمای زمستان شد و مرد.
من خوب می دانم که زندگی یکسر صحنه بازی است،
من خوب می دانم،
اما بدان که همه برای بازی های حقیر
آفریده نشده اند.
کلام آخر
این کتاب به نحوی نوشته شده است که هر چقدر آن را بیشتر میخوانید، بیشتر جذب آن میشوید. با اطمینان خاطر میتوان گفت که داستان به گونهای پیش میرود که گویی بخشهایی از زندگی ما را روایت میکند. شخصیت آیدین طوری تعریف شده که در بسیاری از موقعیتها میتوانید با او همزادپنداری کنید؛ آیدینی که در جواب این سوال که برای چه انقدر کتاب میخوانی پاسخ میداد: ” برای اینکه خودم را پیدا کنم. ” و به راستی کدام یک از ما تاکنون و تا چه حد توانستهایم خود را بشناسیم …
مشخصات کتاب سمفونی مردگان
کتاب سمفونی مردگان
نویسنده: عباس معروفی
انتشارات: ققنوس
تعداد صفحات: ۳۵۰
چاپ بیست و پنجم – ۵۵۰۰ نسخه
قیمت: ۱۸۰۰۰ تومان